سلام

این روزها تلخم. دلگیرم، دلتنگم، دلخورم، متحیرم. آواره ام! تنهام. خسته ام. 

نمی دونم کدوماش درست تره، گاهی همش هستم و گاهی همش رو راحت ندید می گیرم و می خندم! اما راستش آروم نمیشم.

وقتی تو این حالم یا کلا مدتی نمی نویسم، یا برعکس باید بنویسم و بنویسم و بنویسم.

نوشتن باری از روی دوش افکار متراکم ذهنم برمیداره. 

مشکلی حل نمیشه، اما انگار  هر کدوم از این افکار میره سر جاش. از شگی ذهنم کم می‌کنه!

حالا شمایید و یک نادم که در حال نوشتن و‌ نوشتن و نوشتنه.

عذر اگر اذیت میشین. 

معمولا هم اینجور مواقع مبهم مینویسم، یعنی ترجیح میدم مبهم بنویسم. پس زیاد خودتون رو در فهمشون اذیت نکنید.

ممنون که تحمل می کنید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها