سلام

 

(حاجی زاده مسیولیتِ یافتن مکان مناسب برای استقرار موشک های خریداری شده را، در کرمانشاه داشت.)

آقا محسن رو کرد به برادر وحیدی.

- برادر وحیدی! مشکل کجاست؟ اینا نیازشون واجبه ها!

وحیدی شروع کرد به آسمان و ریسمان بافتن. از لحن و حرف هایش معلوم بود که اصلاً به این کار راضی نیست. آقا محسن نگذاشت حرفش تمام شود.

- ببین برادر! اینا قراره یه تعداد موشک بیارن. کارشون هم سه فوریتیه. لطف کن باهاشون همکاری کن.

با شنیدن این جمله، حاجی زاده وارفت. اگر لو رفتن بحث موشک ها برای گرفتن پادگان اشکالی نداشت، خب خودش اهمیت موشکی را می گفت و پادگان را می گرفت دیگر! این همه رو انداختن به این و آن نمی خواست که.

 

( چند نفر لیبیایی برای بازدید از ایستگاه ها و مکان های مورد نیاز پرتاب موشک به ایران آمده اند.)

- چه خبر؟

- اینا تند تند غذاشون رو خوردن و فقط منتظرن سوله رو ببینن.

- ببین اینجا هوا پسه. سوار ماشینشون کن و کمی بچرخونشون تا ما کف اینجا رو بشوریم!

- چی بگم آخه؟!

- چه میدونم بگو سوله کمی دوره. باید با ماشین بریم!

حاجی زاده منتظر جواب نماند. گوشی را گذاشت. پاچه های شلوارش را بالا زد و آستین های پیراهنش را تا زد. آب پرفشار، شلنگ مرده ی آتش نشانی را زنده کرد. بچه ها پاروها رو دست گرفته بودند و باقدرت فضله ها رو پارو می کردند. انگار کسی نیروی عجیبی توی بازوهایشان دمیده بود.

 

( روس ها در حین آموزشِ نحوه ی کار با موشک در سوریه، مباحث ی اعتقادی برای تاثیر گذاری بر نیروهای آموزشی به راه می انداختند.)

صحبت ها اول از چگونگی پیشرفت درس ها و این موارد شروع شد؛ اما خیلی زود و طبق معمول کشیده شد به بحث ی و جنگ ایران و عراق. همان اوایل صدرفراتی با تیزهوشی پرسید:

- شما مگه اینجا افسر توجیه ی ندارید؟

- ما سه نفر خودمان افسر توجیه ی هستیم!

این عنوان مثل اسم رمز عمل می کرد. دو ریالی همه ی بچه ها افتاد که چطور باید برخورد کنند. قبل از سفر حاج محسن سفارش کرده بود که زیاد با افسران توجیه ی دهن به دهن نشوید. یکی از اصلی ترین مأموریت آن ها تبلیغ برای شوروی و بلوک شرق است و برای موفقیت در ایجاد تشکیک و به چالش کشیدن عقاید شخص مقابل به خصوص اگر ایرانی باشد، قبلاً آموزش مستقیم و غیر مستقیم دیده اند.

کتاب خط مقدم از فائضه غفار حدادی

 

+ اولش کتاب رو فقط از روی کنجکاوی در مورد شهید حسن طهرانی مقدم و همچنین علاقه ام به نویسنده شروع کردم و فکر می کردم احتمالا مطالب کتاب خشک و علمی باشه. اما خانم غفار حدادی با هنرمندی تمام یه عالمه از ابعاد پنهان و مهم موشکی شدن ایران و همچنین مطالب ی ریزی که در اون زمان در جریان بوده رو، در کنار هم آورده اند طوری که شما دلتون نمی خواد کتاب رو کنار بگذارین و مرتب می خواهین ببینید بعدش چی شد!

اگر می خواهین با ابعاد خاصی از جنگ و زحمات زیادی که در راستای قدرت موشکی کشورمون کشیده شده، آشنا بشین حتما این کتاب رو بخونید.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها